بهترین هدیه روز مادر+ بانوی برگزیده+ روز مادر در جمع دوستان وبلاگی
سلام دوستان عزیز
فرودین ماه مثل همیشه با زیبایی و عطر بهاری شروع شد و زیباتر از همیشه با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) و روز زن و نکوداشت مقام مادر به پایان رسید.
امسال روز مادر خاطره انگیز تر از سال های پیش برای من بود حتما میگین چرا مینویسم حتما بخونید:
31 فروردین روز مادر مهزیار گلم کلاس تقویتی داشت وقتی رسید یه پاکت نامه خوشگل که با دست های خودش درست کرده بود بهم تقدیم کرد و منو بوسه باران کرد . هدیه روز مادر برای مامانی یه نامه زیبا نوشته بود که با خودنش چشمام پر از اشک شد.
مهزیار گلم این پاکت با دست های خودش درست کرده الهی قربون انگشتاش بشم . اثر انگشت سیاهش روی پاکت هست.
الهی قلب کشیدن پسرم از این سن و برای مامانش شروع شده
بازم در انتهای نامه آرزوی این چندوقت پسرم
البته مهزیار شب قبل بیدار منوند و در دقیقه های اول روز 31 روز مادر بهم تبریک گفت و صبح تا بیدار شد که بره مدرسه هم روز مادر تبریک گفت. اما این نامه اش یه چیز دیگه بود. بابای مهربون مهزیار و همسر عزیزم هم با دادن چند هدیه ی بسیار زیبا از طرف خودش و مهزیار مثل همیشه غافلگیرم کرد.
روز 31 یکشنبه محل کار برای ما مراسمی به اسم یاس طه برگزار کرد که سومین سال برگزاریش بود. مراسم از ساعت 10 صبح و با حضور تمام پرسنل خانم شاغل شهردای اهواز برگزار شد. مراسم بسیار خوبی بود و به نظر من بهتر از سال های پیش بود. مجری آقای حسینی بود و با اجرای شومن معروف سامان گوران و برنامه های دیگه. جالب ترین قسمتش اهدای لوح و کارت هدیه به 37 نفر از بانوان برگزیده بود و ما منتظر که ببینیم اسم کدوم از همکارها خونده میشه در اوج هیجان و انتظار اسم من به عنوان دومین بانو خونده شد و لوح تقدیر و هدیه رو از دست شهردار اهواز و اعضای شورای شهر دریافت کردم که خیلی خیلی خوشحالم کرد.
روز 30 فروردین هم در جمع دوستان و مامان های گل وبلاگی بودیم و سرشار از شادی و لذت ساعت های و لحظه های خوشی رو گذروندیم. مامانا مشغول حرف زدن و بچه ها مشغول بازی بماند که بعضی از نی نی های گل از پیش مامانشون تکون نخوردند اما چون بهانه نمی گرفتند من احساس میکنم اونا هم از دور هم بودن لذت میبردند.
مهزیار و علی که از دقیقه های اول مشغول بازی شدند و حسابی غرق شادی بودند. براشون گرما ، خستگی و خاک و ... مهم نبود . پریسا جون دختر مهربون گاهی با مهزیار و علی بازی میکرد و آرمیتا خانم نازنازی هم باشون مشغول میشد. ارسطو هم که الهی با اون لبخندهای خاصش دلمون آب میکرد.پسر عشق بچه من هم نمیدونست کدوم ببوس و با کدوم بازی کنه. روژان جون مثل خورشید با اون موهای فرفری خوشگلش اون وسط دلربایی میکرد و تا خاله جونش نیومد صدای روژان نشنیدیم.
چندقیقه بعد هم ستایش خانم و مامانی تشریف آوردند . بعد هم آرشیدا خانم بقول مهزیار فشن با عینک صورتیش همراه فرگل و مامان الهام اومدند .الینا جون و مامان مونا، مامان محمدفرزام و مامان محمد و عمه خانمی تشریف آوردند و در آخر هم مامان آقا سپهر گل اومدند. البته بعضی از باباها هم تشریف داشتند اما در جایی دورتر و در حال استراخت که مامان خانما براشون غذا میبردند و ازشون پذیرایی میکردند . اما بابای مهزیار که تحمل نبودن منو و مهزیار براش خیلی سخته و اصلا طاقت دوری نداره 3 چند ساعتی از ما دور بودند و چون من و مهزیار خوش بودیم تنهایی رو تحمل کرده بود. (( محمد جون ممنون))
ادامه مطلب همراه با تصاویر
مهزیار- ارسطو و پریسا
پریسا و آرمیتا
روژان
ستایش
فرگل
آرشیدا
محمد فرزام
الینا گل بغل مامان. نشد عکس تکی ازش بگیرم. البته از سپهر جون و محمد هم عکس ندارشتم بزارم . مامانا شرمنده البته اینقدر سرگرم بودیم یادم رفت ازشون عکس بگیرم
پایه برگزاری همه ی قرارها