مهزیار عزیز مامهزیار عزیز ما، تا این لحظه: 19 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
دونه سیب ما سامیاردونه سیب ما سامیار، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره
محفل عاشقانه ما محفل عاشقانه ما ، تا این لحظه: 22 سال و 5 ماه سن داره
بابا محمدبابا محمد، تا این لحظه: 50 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره
مامان مهرنوشمامان مهرنوش، تا این لحظه: 44 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

دنیای مهزیار مامان

دو هفته ی آخر آبان 92 + یاد ایام کودکی

1392/8/28 12:38
546 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان عزیز و همیشگی

امیدوارم عزارداریهاتون مورد قبول خدای مهربون قرار گرفته باشه و امام حسین (ع) ، حضرت ابوالفضل (ع) ، حضرت علی اکبر(ع) و حضرت علی اصغر(ع) پشت و پناه شما و خانواده هاتون و همچنین کوچولوهای نازتون باشند.

باید از تکرار روزها بنویسیم. وقتی مدرسه ها شروع میشه و درس ها مشکل تر میشه  دیگه از تفریح و مهمونی خبری نیست . به خانواده ی همسرم و خواهر های خودم سر میزنیم ولی خوب مثل تابستان نیست که راحت باشیم. نگران به موقع خوابیدن و درس خوندن هستیم دیگه . مامان های شاغل هم که دیگه گرفتارتر از همیشه هستند. این روزها روزهای تکرار، مثل همیشه مدرسه، کلاس زبان ، مشق، امتحان و ...  

پسر گلم کمتر با دوستاش بازی میکنه و کمتر سراغ کامپیوتر و پلی تری هم میره . وقت نداره و البته برای بازی کردن برنامه ریزی داره . روزهای چهارشنبه میتونه با دوستاش فوتبال بازی کنه و همینطور پلی تری و ... و  روزهای 5 شنبه و جمعه هم اگر تکالیفش رو انجام داده بود آزاد و میتونه تفریح داشته باشه .

دو هفته گذشته حسابی درگیر درس و مدرسه بود و 3 تا امتحان داشت و در هفته هم دوبار دیکته داره و هر روز هم پرسیدنی داره (علوم،تاریخ،جغرافی،مدنی،قرآن و ...) درس میخونه اما همراه با شیطنت و بازیگوشی .

روزتاسوعا 22/8/92 خاله ی مهزیار آش نذری داشت .بارندگی هم بود باران زیبایی میبارید. من و مهزیار به خونه خاله رفتیم . موقعه بهم زدن آش برای همه ی مامان های گل و نی نی هاشون دعا کردم. علی الخصوص برای الینا جون و مامانش،گلی عزیزم که نی نی تو راهی داره و مینا جون که منتظر نی نی . بیاد همه تون بودم و برای همگی آرزوی سلامتی کردم .

اما مهزیار گلم بیشترین دعا و البته به قول خودش تنها دعاش برای نی نی خاله گلی بود. که خدا رو شکر دیروز خبر دار شدیم وضعیت نی نی و مامان  نی نی خیلی بهتر و انشاا... روز به روز بهتر میشه و تا 2 ماه بسلامتی میاد تو بغل مامانش. مهزیار وقتی فهمید خیلی خوشحال شد و از خدا تشکر کرد.

روز جمعه 24/8/92 دوازدهمین سالگرد نامزدیمون بود که چون در  ایام محرم بود جشنی گرفته نشد فقط عصر جمعه چون مامان خانم خیلی دلش گرفته بود همگی با هم بیرون رفتیم بیرون و در ساحل کارون (دیگه آبی براش نمونده) قدم زدیم و یه چایی خوردیم و شب هم توی خونه پیتزا خوردیم بیاد 24 آبان سال 80 البته اون موقع شام جشن پیتزا نبود اما خوب هوس مهزیار و مامان بود.

از دیروز عصر هم 27/8/92 اهواز داره بارون میاد، هوا عالی شده برای قدم زن و لذت بردن از هوا اما خوب سر کار هستیم و الان امکانش نیست.

امروز سه شنبه 28/8/۹۲ بعلت بارندگی و احتمال آب گرفتگی خیابون ها مدارس ابتدایی تعطیل هستند و مهزیار راحت تو خونه خوابیده و داره از یه روز تعطیل اتفاقی لذت میبره.

مامان های گل اینم چندتا عکس از شازده پسر خونه ما.

این عکس وقت هایی هست که مهزیار با دوستاش فوتبال بازی میکنه. ببینید چقدر کثیف شده این وقتا میشه هپلی مامان(مهربون میشه و با این سر و وضع میخواد بیاد بغل مامانش که البته نمیتونه و مستقیم به حمام فرستاده میشه)

مهزیار هپلی بعد از فوتبال

مهزیار هپلی بعد از فوتبال

 اینم عکسی که پسر گلم تمیز و پاکیزه از حمام برگشته.

مهزیار تمیز مامان

 وقتی مهزیار مشغول موبایل بازی و هواسش به هیچ چیز نیست و مامان میتونه راحت عکس بگیره

 

روز تاسوعا قبل از رفتن به خونه ی خاله

 آش های نذری

 

مهزیار در جاده ساحلی

 

مهزیار و بچه اش "پو" که الان 32 ساله شده.(( کت و شلوار پو رو عشق است))

اما یاد ایام.

روز جمعه داشتم روتختی ها رو عوض میکردم مهزیار رختخواب های  بچه گیش رو دید خوابید روشون و منم عکس گرفتم . چون جالب بود برام با عکس های نوزادیش با همون پتوها براتون عکس هارو گذاشتم. جالب تر اینکه مهزیار تا پتوها رو دید لوس شده بود تو عکس ها لب هاشو نگاه کنیذ. تا یکی دوساعت بعدشم همچنان لوس بود.

مهزیار ۴ ماه و نیمه وقتی صبح ها مامانش می رفت سرکار و اونو میبرد خونه ی مامان بزرگش

مهزیار ۹ سال و ۳ ماه

لب ها رو داشته باشید.

قربونش برم نگاهش اصلا تغییر نکرده

مهزیار لحظاتی بعد از تولد

مهزیار در ۳ ماهگی . پسر کنجکاو و متعجب مامان

مهزیار در ۵ روزگی

مهزیار لوس مامان در ۹ سال و ۳ ماهگی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)