گذری بر روزهای دی ماه
سلام به دوستان خوبم
فصل امتحانات بود و ما هم حسابی درگیر بودیم. مخصوصا با عوض شدن معلم مهزیار. بیشتر از 2 هفته طول کشید تا مهزیار با معلم جدید ارتباط برقرار کنه و هر روز منتظر برگشتن معلم قبلیشون بود.
پسرم انگار منتظر تایید معلمشون از طرف من بود. رفتم مدرسه و معلمشون رو دیدم و برعکس چیزهایی که از مادرای دیگه شنیدم با معلم خوب و دلسوزی که خیلی هم جئان هستند روبرو شدم و با دیدنشون حس خوبی بهم منتقل شد و وقتی به مهزیار گفتم از معلم جدیدتون خوش اومده مهزیار خیلی خوشحال شد و علاقه خاصی به معلمشون پیدا کرد و 17 دی هم که تولد معلمشون بود براش هدیه برد.
گذری بر روزهای گذشته:
5 دی اولین جلسه کلاس زبان مهزیار بود و مهزیار ترم 3 شد. من و بابایی رفتیم دنبال گل پسرم و با هم دیگه رفتیم بیرون و خرید کردیم. اون شب خیلی سرد بود . بعد از خرید رفتیم رستوران سنتی خرم و شام خوردیم.
6 دی آقای پدر سرما خورده بود و حسابی حالش بد شده بود و من و مهزیار از بابایی مراقبت می کردیم .تا خدا رو شکر خوب شد .
7و8 هم غیر از درس و مدرسه و کلاس زبان خبر دیگه ای نبود.
10 دی رحلت حضرت رسول عمه مرم مهزیار آش نذری داشت و ما رفتیم منزل عمه جون و مهزیار خوشحال از اینکه در کنار علی بود. هوا اون روز هم بارونی و بسیار لطیف بود. موقع برگشتن مهزیار و عمه لیلا هوس کردن برن روی پل طبیعت و این شد که من و بابایی هم همراهشون رفتیم . هوا خیلی رویایی بود. سرد ، ابری و بارونی.
11 دی مهزیار رفت مدرسه اما 12 دی که شهادت امام رضا بود تعطیل بود و مهزیار نه کلاس ریاضی رفت و نه کلاس زبان.
13 دی روز جمعه مهزیار همراه بابایی و عمو پوریا رفتند استخر که خیلی بهشون خوش گذشته بود.
هفته ی سوم دی ماه هم که مهزیار حسابی مشغول درس خوندن بود و یک روز در میون امتحان داشت و کلاس زبان و ... روز 18 دی مهزیار عصر خونه موند و من و بابایی و عمه ها با هم رفتیم خرید و بعد رفتیم دنبال مهزیار و رفتیم خونه ی مامان شیرین. خرید هایی که کرده بودیم برای مامان شیرین بود که خدا رو شکر مورد پسند واقع شد.
19 دی برای تمدید پاسپورت رفتیم پلیس +10 . مهزیار تا الان توی پاس من بود اما این دفعه براش پاس جدا بگیریم. پسرم برگه رو امضا کرد و برای اولین بار اثر انگشت زد خیلی خوشحال بود و اتفاق جالب و جدیدی براش بود. البته من و بابایی هم دست کمی از مهزیار نداشتیم. مخصوصا وقتی شماره تلفن میخواستند و مهزیار شماره موبایل خودش داد من و بابایی غش و ضعف رفتیم از این حرکت. الهی فداش بشه مامانش.
20 دی مانند جمعه قبل مهزیار و بابا و عمو پوریا رفتند استخر.
هفته ی چهارم هم پسر گلم مشغول درس و امتحان های آخر بود. کلاس تقویتی مدرسه شون هم از شنبه و دوشنبه به یک شنبه و سه شنبه تغییر کرد.
اما از یه اتفاق خوب برای استان خوزستان و مخصوصا شهر اهواز سفر ریاست محترم جمهوری جناب آقای دکتر روحانی در روز سه شنبه 24/10/92 بود که امیدوارم از رهگذر سفر ایشان اتفاق های خوبی برای مردم شهر اهواز و استان رقم بخوره.
(( آمین))