مهزیار عزیز مامهزیار عزیز ما، تا این لحظه: 19 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره
دونه سیب ما سامیاردونه سیب ما سامیار، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره
محفل عاشقانه ما محفل عاشقانه ما ، تا این لحظه: 22 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره
بابا محمدبابا محمد، تا این لحظه: 50 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره
مامان مهرنوشمامان مهرنوش، تا این لحظه: 44 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

دنیای مهزیار مامان

این روزهای ما

    سلام سلام صدتا سلام این روزها من و مهزیار حسابی گرفتاریم اما از نوع خوبش . مهزیار درگیر درس و من و باباش هم در فکر جابجایی البته جابجایی خونه. به لطف خدای مهربون و بزرگ تونستیم چندمتری بزرگترش کنیم. دومین مشغولیت ما عروسی عمه مهزیار که اونم به همین زودی هاست و ما حسابی درگیریم چه درگیری خوبی   مهزیار هم که امتحان هاش شروع شده و باید حسابی درس بخونه  اما اصلا براش مهم نیست . بچه های این دوره که نمره ندارند اصلا نگرانی هم ندارند. مهزیار به بهونه ای اینکه امتحان داره و دوست داره پیش من باشه تا امتحاناشو خوب بده دو شب کنار من می خوابه و منم تا وقتی بیدار ازش جدول ضرب می پرسم   بابایی هم که چو...
17 دی 1391

سال نو میلادی مبارک

    کریسمس ۲۰۱۳ مبارک میلاد پیام آور توحید صلح و مهربانی سمبل صبر و شکیبایی پیامبر اولوالعزم حضرت عیسی مسیح (علیه السلام) بر تمامی موحدین جهان تهنیت باد . . .   (( سلام دوستان گل ببخشید نبودم هم حالم خوب نبود و یک روز مدرسه نرفتم  هم مامانی حسابی مشغول بود و فرصت نکرد بیاد و خاطرات منو بنویس . از ۱۸ دی هم امتحان های من شروع میشه و حسابی درگیر درس میشم اما فراموشتون نمی کنم. )) ...
13 دی 1391

مهزیار و یلدای 1391

سلام دوستان عزیزم . خوب هسنید ، امیدوارم شب یلدا به همگی خوش گذشته باشه و زمستان خیلی خوبی پیش رو داشته باشید.    ۱۳۹۱/۹/۳۰روز ۵ شنبه:  من و بابایی خونه بودیم و من فقط بازی کردم تا مامانی از سرکار آمد مامان زودتر برگشت و مرخصی ساعتی گرفته بود.البته بابایی انارها رو دون کرده بودو مامانی هم مشغول درست کردن ژله شد و از راه دور هم منو به انجام دادن تکالیف تشویق می کرد. در کنار هم ناهار خوردیم و من بازم تکالیفم رو انجام دادم ساعت ۲ دوش گرفتم و آماده شدم برای رفتن به تولد دوست عزیزم نریمان. ساعت ۳:۳۰ مامان و بابا منو بردن تولد و من تا ساعت ۸ تولد بودم . خیلی خوش گذشت .اما بچه ها همش میگفتن امشب آ...
3 دی 1391

سالگرد ازدواج مامان و بابا و شب یلدا

  یازده سال از با هم بودنتان گذشته و هشت سال از با هم بودنمان،  و من هروز بیش از پیش به این راز پی میبرم که شما خلق شده اید  برای هم و برای  من، تا زیباترین زندگی را با هم بسازیم.     (( پدر و مادر عزیزم سالروز ازدواجتان مبارک)) روی گل شما به سرخی انار ، شب شما به شیرینی هندوانه ، خنده تون مانند پسته و عمرتون به بلندی یلدا . شب یلدا مبارک مهزیار در ۳ سالگی- شب یلدای سال ۱۳۸۶ ...
30 آذر 1391

هفته چهارم آذرماه و جشن شب یلدای مدرسه

هموطنان و دوستان عزیز هزاران درود روزهای شنبه و یکشنبه در  هفته چهارم آذرماه با امتحان شروع شد. توی این روزها فقط سرماخوردگی مامانی منو خیلی ناراحت کرده بود البته هم من و هم بابایی رو . چون وقتی مامان حال نداشته باشه با اینکه سعی میکنه نظم و برنامه های خونه تغییر نکنه بازم خونه  انگار مثل همیشه نیست. بابایی مامانی رو برد دکتر و دکتر براش سه روز استراحت نوشت ولی مامانی فقط دوشنبه رو استراحت کرد . البته بابایی خیلی مواظب مامان بود . براش آب میوه می گرفت اجازه نمی داد کاری انجام بده روزی که مرخصی بود ازش قول گرفت آشپزی نکنه و براش غذا گرفت و آورد . منم اینجور وقتا میگم بابایی من فکر میکنم تو مامانی رو بیشتر من دوست داری؟؟؟!!! &nb...
29 آذر 1391

مهزیار و هفته سوم آذرماه91

روز خوش دوستان عزیزم هفته ای که گذشت من مشغول درس خواندن بودم. توی این هفته تقسیم رو یاد گرفتیم .خیلی جالب و خوب ومن حسابی با حل مساله هاش لذت می برم . ضرب هم تا خانه ی 5 یاد گرفتیم.و همینطور تقسیم رو. امتحان دیکته، جدول ضرب و علوم  و بنویسیم هم داشتیم که من همشون رو خوب دادم. روز یکشنبه۱۹/۹/۹۱ : مانند همه ی روزهای یکشنبه بود و چون شنبه هم تعطیل بود خانم یه یادآوری مطالب هفته پیش رو داشتیم تا خانم درس جدید رو بده. روز دوشنبه 20/9/91: کلاس تقویتی داشتم که بابایی اومد دنبالم  توی کلاس خانممون چندتا سوال نکته ای از ریاضی پرسید که کسی بلد نبود و من جواب دادم. البته خانم روغنی این نکته ها رو به ما یاد داده و مامانی ه...
25 آذر 1391

مهزیار و هفته دوم آذرماه91

درود  بر شما عزیزان دوستان عزیز هفته گذشته روزهاش دقیق مثل هفته پیش بود، درس و مشق و امتحان و همچنین آزمایش های درس علوم درباره ی گیاهان. در مورد  نوع ریشه های گیاهان، انواع برگ ها ، شکل و رنگ شون، تعداد گلبرگ ها و دانه ها بود که خیلی دوست دارم و اصلا خسته نمی شم . دوشنبه ها هم که کلاس تقویتی دارم و تا ساعت 3:15 مدرسه هستم . روز سه شنبه 14/9 تولد نیکان پسر خاله ام بود که 18 ساله شد و من با دادن یک پیام  تبریک گفتم . چون نیکان امسال کنکور داره و برنامه کلاس ها و درسش فشرده  هست مراسم جشن تولدش موکول شد به روز 5 شنبه 16/9/91 که اول رفتیم خونه خاله اینا و مراسم تولد برگزار شد و برای شام رفتیم رستوران  نوید که تازه ...
21 آذر 1391

مهزیار و مسابقه نی نی فشن

درود بر شما   دوستان عزیز من دوباره در مسابقه شرکت کردم البته این بار در مسابقه نی نی های فشن.  خوشحال  میشم رای شما من باشم . به این آدرس http://ninimod.niniweblog.com/  نی نی فشن۲-سری دوم - کد ۰۰۴۰- لطفا رای تون در قسمت نظرات  وارد کنید. ضمنا هر نفر میتونه ۲ رای بده. با این عکس ها ...
13 آذر 1391