مهزیار عزیز مامهزیار عزیز ما، تا این لحظه: 19 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره
دونه سیب ما سامیاردونه سیب ما سامیار، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره
محفل عاشقانه ما محفل عاشقانه ما ، تا این لحظه: 22 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره
بابا محمدبابا محمد، تا این لحظه: 50 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره
مامان مهرنوشمامان مهرنوش، تا این لحظه: 44 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

دنیای مهزیار مامان

مامان خوبم تولدت مبارک

((امروز خورشید شادمانه‏ ترین طلوعش را خواهد کرد و دنیا رنگ دیگری خواهد گرفت قلبها به مناسبت آمدنت خوشامد خواهند گفت فرشته آسمانی مامان گلم سالروز  زمینی شدنت مبارک . . .))   مادر مهربانم پیشاپیش تولدت مبارک باد. ۱۹ مرداد برای من و بابا روز بزرگی چون خدای عزیز تو رو آفرید که خوشبختی ما در کنار تو کامل شود.دوست داریم ...
18 مرداد 1391

ختم قرآن

سلام دوستان گل اول از همه نماز و روزهاتون قبول باشه و دوم اینکه مامانم امسال گروهی ختم قرآن برگزار کرده  ختم قرآن اول تمام شده و ختم  دومی رو شروع کردن منم دیدم بد نیست اسامی و جزء ها رو تو وبلاگم بزارم تا اگه شما دوستان عزیز هم خواستید شرکت کنید جزء مورد نظرتون بگید البته با توجه به جدول تا به نام شما ثبت بشه و در این ثواب همه با هم شریک باشیم.  التماس دعا   جزء 1 خاله مریم جزء 11   مامانی جزء 21   مامانی جزء 2 خاله شیرین جزء 12   مامانی جزء 22   مامانی جزء 3 مامانی جزء 13 &nbs...
18 مرداد 1391

داستان پند آمیز قیمت یک ساعت کار

داستان پند آمیز قیمت یک ساعت کار   مردی دیروقت، خسته و عصبانی از سر کار به خانه بازگشت. دم در، پسر پنج ساله اش را دید که در انتظار او بود. - بابا! یک سوال از شما بپرسم؟ - بله حتماً. چه سوال؟ - بابا شما برای هر ساعت کار چقدر پول می‌گیرید؟ مرد با عصبانیت پاسخ داد : این به تو ربطی نداره. چرا چنین سوالی می‌پرسی؟ - فقط می خواهم بدانم. بگویید برای هر ساعت کار چقدر پول می‌گیرید؟ - اگر باید بدانی می گویم. ۲۰ دلار. - پسر کوچک در حالی که سرش پایین بود، آه کشید. بعد به مرد نگاه کرد و گفت: می‌شود لطفا ۱۰ دلار به من قرض بدهید؟ مرد بیشتر عصبانی شد و گفت :‌ اگر دلیلت برای پرسید...
17 مرداد 1391

گزارش ترسناک و لحظه به لحظه بعد از خوردن یک نوشابه!!

  گزارش ترسناک و لحظه به لحظه بعد از خوردن یک نوشابه!!   10 دقیقه بعد: 10 قاشق چای خوری شكر وارد بدنتان میشود،میدانید چرا با وجود خوردن این حجم شكر دچار استفراغ نمی‌شوید؟چون اسید فسفریك،طعم آن را كمی میگیرد و شیرینی اش را خنثی میكند.   20 دقیقه بعد: قند خونتان بالا میرود و منجر به ترشح ناگهانی و یكجای انسولین می شود،كبدتان شروع میكند به تبدیل قند به چربی تا قند خون بیشتر از این بالا نرود.   40 دقیقه بعد: حالا دیگه جذب كافئین كامل شده،مردمكهای چشم گشاد می شود،فشار خونتان بالا میرود و در پاسخ به این حالت،كبدتان قند را به داخل جریان خون رها می‌كند.گیرنده های آدنوزی...
15 مرداد 1391

کبوترهای من

سلام و درود دوست دارم امروز براتون از کبوترهامون بگم  تعجب کردید می دونم اما زیاد اینجوری نشید  چون این کبوترها داستان دارند. تقریبا ۴ سال هست که ما خونه مون عوض کردیم و آمدیم این خونه از وقتی که اومدیم و کولرهای پنجره ای رو گذاشتیم  کبوتر دار شدیم .  تازه به این خونه اومده بودیم که پشت پنجره اتاق خواب مامان اینا صدای بال زدن پرنده میومد و سر و  صداشون که با دقت کردن متوجه شدیم صدای کبوتر و از پنجره اتاق من نگاه کردیم و دیدم یک جفت کبوتر پشت کولر لانه درست کردند و تخم گذاشتند و از اون موقع این لانه شد خانه اجدای این کبوترها چون تا الان چند نسل اینجا تخم گذاشتند بزرگ شدند و رفتند و نسل ...
10 مرداد 1391

طعم شیرین خاطرات

سلام دیدم این چند روز که ماه رمضان شروع شده و مامان و بابا روزه هستند اتفاق خاصی نیفتاده جزء یه مورد خوب و با حال که مامان جونم از تهران آمد و چند روز اهواز بود و البته کادوی تولد منم بهم داد .(( مامان جون ممنون خیلی دوست دارم )) و بقیه روزها یا افطار جایی دعوت بودیم و یا اینکه ما برای افطار مهمون داشتیم و جمعه هم مامان مادربزرگ و پدر بزرگم و عمه هام برای افطار دعوت کرده . البته مامانی می خواست 5 شنبه دعوت کنه  که تعطیل و سر کار نیست اما همگی  برای افطار منزل عمو پوریا دعوت شدیم برای همین افطاری ما شد جمعه . داشتم میگفتم چون خبر خاصی نبود منم هوس کردم از عکس های  نی نی بودنم  براتون بزارم  که این عکس ها رو...
10 مرداد 1391

مهزیار و جشن تولد 8 سالگی

سلام عزیزان   بالاخره جشن تولد من برگزار شد جای شما سبز خیلی خوش گذشت . باید از دبستان نوید صالحین به خاطر ارسال پیامک تبریک برای مامان و بابام هم تشکر  کنم.   این عکس قبل از آمدن مهمان ها گرفته شده در این عکس در حال دیدن برنامه مستند در خصوص دیناسورها بودم من در کنار میز که مامانم خیلی براش زحمت کشید.پایین میز هم گیفت های تولدم بود که به دوستانم یادگاری دادم . تقویم با عکس خودم و یک خودکار با طرح باب اسفنجی این هم عکس میز . دوستام از ژله با تزیین ساحل و سیخ میوه ها خیلی خوششون اومده بود. من میگفتم ژله ساحل جمیرا است. اینم تصویر کیک تولدم تصویر میز تولد به همراه کیک ...
31 تير 1391