مهزیار عزیز مامهزیار عزیز ما، تا این لحظه: 19 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره
دونه سیب ما سامیاردونه سیب ما سامیار، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره
محفل عاشقانه ما محفل عاشقانه ما ، تا این لحظه: 22 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره
بابا محمدبابا محمد، تا این لحظه: 50 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره
مامان مهرنوشمامان مهرنوش، تا این لحظه: 44 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

دنیای مهزیار مامان

سفرنامه ی مهزیار-سفر به دبی- قسمت اول

1390/10/26 8:41
316 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه ی دوستان من تصمیم گرفتم خاطرات سفرهایی که جزئیاتش به یادم مونده براتون بنویسیم از سفر نوروز امسال  به دبی شروع میکنم که اولین سفر من به خارج از کشور بود . 

 

شب اول سفر

من به همراه مامان و بابام روز 5 شنبه 4 فروردین از فرودگاه اهواز پرواز کردیم به سمت دبی با پرواز نفت ، پرواز خوبی بود .

 

 مهزیار توی هواپیما

مهزیار در هواپیما

 در فرودگاه دبی اسکن چشم انجام میدن برای چی هست نمی دونم اما مامان و بابام چشمهاشونو گذاشتن روی یه دستگاهی و  اسکن انجام شد!!!! بعدش رفتیم چمدون هامون تحویل گرفتیم و منتظر شدیم که از هتل بیا دنبالمون که یه کوچولو معطل شدیم اما خسته نشدیم .

 مهزیار در حال انتظار

مهزیار در انتظار

 بالاخره یه آقایی وارد سالن شد که اسم هتل ما تو دستش بود ما به همراه 2 تا خانواده ی دیگه سوار ون شدیم و کمتر از 10 دقیقه به هتل رسیدیم . هتلمون خوب بود طبقه آخر هم استخر داشت . اتاق تحویل گرفتیم که اونجا هم زیاد معطل نشدیم . راستش اصلا احساس خستگی نمی کردیم . وسایلو گذاشتیم و دوباره رفتیم بیرون خیلی خوب بود . هوا هم خوب بود . با این تو هواپیما غذا خورده بودیم اونم غذای گرم اما موقع برگشتن از سر خیابانی که هتلمون اونجا بود یه ساندویج خریدیم  که ساندویجش بیروتی بود که جاتون خالی خیلی خوش مزه بود. با اینکه اصلا خسته نبودیم برگشتیم هتل و خوابیدیم چون من از مامان و بابا قول گرفته بودم که اولین روز بریم دبی مال و آکواریوم ببینیم . راستی همین اول  بگم که من عشق ماشینم و ماهی ها  هم خیلی دوست دارم.

 

مهزیار در هتل

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)