مهزیار عزیز مامهزیار عزیز ما، تا این لحظه: 19 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره
دونه سیب ما سامیاردونه سیب ما سامیار، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره
محفل عاشقانه ما محفل عاشقانه ما ، تا این لحظه: 22 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره
بابا محمدبابا محمد، تا این لحظه: 50 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره
مامان مهرنوشمامان مهرنوش، تا این لحظه: 44 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

دنیای مهزیار مامان

بهترین هدیه روز مادر+ بانوی برگزیده+ روز مادر در جمع دوستان وبلاگی

1393/2/2 7:39
1,883 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان عزیز

فرودین ماه مثل همیشه با زیبایی و عطر بهاری شروع شد و زیباتر از همیشه با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) و روز زن و نکوداشت مقام مادر به پایان رسید.

امسال روز مادر خاطره انگیز تر از سال های پیش برای من بود  حتما میگین چرا مینویسم حتما بخونید:

 31 فروردین روز مادر مهزیار گلم کلاس تقویتی داشت وقتی رسید یه پاکت نامه خوشگل که با دست های خودش درست کرده بود بهم تقدیم کرد و منو بوسه باران کرد . هدیه روز مادر برای مامانی یه نامه زیبا نوشته بود که با خودنش چشمام پر از اشک شد.

مهزیار گلم این پاکت با دست های خودش درست کرده الهی قربون انگشتاش بشم . اثر انگشت سیاهش روی پاکت هست.

نامه ی مهزیار به مامان

الهی قلب کشیدن پسرم از این سن و برای مامانش شروع شدهزبان

متن نامه پسرم

بازم در انتهای نامه آرزوی این چندوقت پسرممتفکر

 

البته مهزیار شب قبل بیدار منوند و در دقیقه های اول روز 31 روز مادر بهم تبریک گفت و صبح تا بیدار شد که بره مدرسه هم روز مادر تبریک گفت. اما این نامه اش یه چیز دیگه بود. بابای مهربون مهزیار و همسر عزیزم هم با دادن چند هدیه ی بسیار زیبا از طرف خودش و مهزیار مثل همیشه غافلگیرم کرد.

روز 31 یکشنبه محل کار برای ما مراسمی به اسم یاس طه برگزار کرد که سومین سال برگزاریش بود. مراسم از ساعت 10 صبح و با حضور تمام پرسنل خانم شاغل شهردای اهواز برگزار شد. مراسم بسیار خوبی بود و به نظر من بهتر از سال های پیش بود. مجری آقای حسینی بود و با اجرای شومن معروف سامان گوران و برنامه های دیگه. جالب ترین قسمتش اهدای لوح و کارت هدیه به 37 نفر از بانوان برگزیده بود و ما منتظر که ببینیم اسم کدوم از همکارها خونده میشه در اوج هیجان و انتظار اسم من به عنوان دومین بانو خونده شد و لوح تقدیر و هدیه رو از دست شهردار اهواز و اعضای شورای شهر دریافت کردم که خیلی خیلی خوشحالم کرد.

 

هدیه بانوی برگزیده

 

روز 30 فروردین هم در جمع دوستان و مامان های گل وبلاگی بودیم و سرشار از شادی و لذت ساعت های  و لحظه های خوشی رو گذروندیم. مامانا مشغول حرف زدن و بچه ها مشغول بازی بماند که بعضی از نی نی های گل از پیش مامانشون تکون نخوردند اما چون بهانه نمی گرفتند من احساس میکنم اونا هم از دور هم بودن لذت میبردند.

 

 

مهزیار و علی که از دقیقه های اول مشغول بازی شدند و حسابی غرق شادی بودند. براشون گرما ، خستگی و خاک و ... مهم نبود . پریسا جون دختر مهربون  گاهی با مهزیار و علی بازی میکرد و آرمیتا خانم نازنازی هم باشون مشغول میشد. ارسطو هم که الهی با اون لبخندهای خاصش دلمون آب میکرد.پسر عشق بچه من هم نمیدونست کدوم ببوس و با کدوم بازی کنه. روژان جون مثل خورشید با اون موهای فرفری خوشگلش اون وسط دلربایی میکرد و تا خاله جونش نیومد صدای روژان نشنیدیم.

 

مهزیار و علی در حال بازی

مهزیار و لذت بردن از سر خوردن روی چمن

مهزیار و علی و پریسا و ارسطو

مهزیار در حال عکس گرفتن از پریسا و ارسطو

چندقیقه بعد هم ستایش خانم و مامانی تشریف آوردند . بعد هم آرشیدا خانم بقول مهزیار فشن با عینک صورتیش همراه فرگل و مامان الهام اومدند .الینا جون و مامان مونا، مامان محمدفرزام و مامان محمد و عمه خانمی تشریف آوردند و در آخر هم مامان آقا سپهر گل اومدند. البته بعضی از باباها هم تشریف داشتند اما در جایی دورتر  و در حال استراخت که مامان خانما براشون غذا میبردند و ازشون پذیرایی میکردند . اما بابای مهزیار که تحمل نبودن منو و مهزیار براش خیلی سخته و اصلا طاقت دوری نداره 3 چند ساعتی از ما دور بودند و چون من و مهزیار خوش بودیم تنهایی رو تحمل کرده بود. (( محمد جون ممنون))

ادامه مطلب همراه با تصاویر

خجالت

 مهزیار- ارسطو و پریسا

پریسا و آرمیتا

پریسا و آرمیتا

روژان جون

روژان

ستایش جون

ستایش

فرگل خانم

فرگل

آرشیداجون

آرشیدا

محمد فرزام خان

محمد فرزام

نی نی های ماه

الینا گل بغل مامان. نشد عکس تکی ازش بگیرم. البته از سپهر جون و محمد هم عکس ندارشتم بزارم . مامانا شرمندهخجالت البته اینقدر سرگرم بودیم یادم رفت ازشون عکس بگیرمآخ

سفره شام با زحمت مامانا

پایه برگزاری همه ی قرارهاخنده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

محبوبه مامان الینا
1 اردیبهشت 93 10:43
سلام مهرنوش جونالهی چه هدیه ای عزیزم قربونش برم با اون احساسات پاک و قلب کشیدنش آی لاو یو ش منو کشت مهرنوش جون بچه گناه داره واقعا نمیخوای یه خواهر یا برادر واسش دست و پا کنی به به قرار وبلاگی و چند تا از دوستان ِ آشنا انشاله همیشه خوش و شاد باشید
مامان و مهزیار
پاسخ
سلام عزیزم. واقعا هدیه اش خوشحالم کرد. بچم کلاس زبان میره دیگه. خیلی تو فکرشم حالا ببینم چی میشه
منا مامان الینا
1 اردیبهشت 93 12:22
سلام مهرنوشی تبریک میگم بانوی نمونه عزیز عزیزم منکه عاشق مهزیار مودب و دوست داشتنی شدم چه نامه عشقولانه ای هم نوشته واسه مامانیش االهییییی انشالله که زودتر دعای پسرمون برآورده بشه الهی آمــــــــــــــــــــــــین مهرنوش جونم اونشب که یکی از بهترین شبهای خاطره انگیز بود و خیلی خیلی خوش گذشت
مامان و مهزیار
پاسخ
سلام عزیزم ممنونمرسی خاله جون . پسرم کلی عاشق شده قلب و تیر و ...انشاا... آره منا جون خیلی خوش گذشت فارغ از تمام روزمرگی ها ی معمول در جمع دوستان عالی بود.
مامان کوثری
1 اردیبهشت 93 18:21
وای الهی قربونش برم منم خیلی احساساتی شدم با نامه ی زیباش ....الهی که تنش همیشه سالم باشه و موفقیت هاشو یک یه یک ببینید ........ آرزوی آخر نامه هم خیلی جالب بود
مامان و مهزیار
پاسخ
سلام زینب جون. نامه اش عالی بود و سرشار از احساسات. انشاا... پسرم گناه داره چند سال یه آرزو داره
شهرزاد مامان نگار
1 اردیبهشت 93 22:30
سلام خانومی روزت مبارک . هدیه ها مبارکتون باشه
مامان و مهزیار
پاسخ
سلام عزیزم. ممنون. روز شما هم مبارک.
مامان آرش و آیناز
2 اردیبهشت 93 2:23
سلام مهرنوش جون خانمی روزت مبارک الهی چه پر احساس خدا حفظش کنه به به قرار وبلاگی ایشالا همیشه خوب و خوش باشین هدیه ها هم مبارک عزیزم بچه گناه داره تنبل خانم خب یکی دیگه بیارین واسش
مامان و مهزیار
پاسخ
سلام عزیزم روز شما ام مبارک. ممنون عزیزم.انشاا...
مامان ارشیدا
2 اردیبهشت 93 6:26
سلام مهربون دلم کلی روحیه گرفتم مهربون چهره شادت و پسر خوش زبونت رو از نزدیک دیدم، پستت فوق العاده بود
مامان و مهزیار
پاسخ
سلام عزیزم. قربونت برم عزیزم.منم از دیدن روی ماه شما و آرشیدا جون کلی خوشحال شدم.
وحیده مامان پارسا
2 اردیبهشت 93 10:47
چه نامه قشنگی...از همه جالب ترش اون قسمت آخرش بود...عزیزم پس شما هم به مشکل ما گرفتارید
مامان و مهزیار
پاسخ
سلام وحیده جون . چندسال بچه ام آرزوش اینه. پس همه مون مثل هم هستیم . البته حق دارند به خدا حداقل یه خواهر یا برادر نیازه
وحیده مامان پارسا
2 اردیبهشت 93 10:53
رسید پیامم؟
مامان و مهزیار
پاسخ
بله عزیزم رسید.
ابجي سجا
2 اردیبهشت 93 14:39
هر گاه با دیگرانید خود را خط بزنید و هر وقت با خدایید دیگران را..
مامان پریسا
2 اردیبهشت 93 17:41
سلام مهرنوش جان هدایای ارزشمند مبارکتون باشه به خصوص اون اولی که از مهزیار جونهیعنی میشه یه روز هم پریسا واسه من نامه ی عشقولانه بنویسه؟ واقعا اون شب یه شب به یاد ماندنی بود من که اصلا گذر زمان رو نفهمیدم. یادش به خیر.... چه خوب عکس های موقع تولد مال شما بهتر شده. فلش دوربین من که همون موقع بازیش گرفتبا اجازتون چند تا از عکس ها رو واسه یادگاری سیو کردم. منتظر دیدار بعدی هستم.
مامان و مهزیار
پاسخ
سلام عزیزم .ممنون.آره خانمی میشه چرا نه نشه تا چند سال دیگه یه پست از نامه ی پریسا جون خواهی گذاشت.برای عکسم خوب کاری کردی. انشاا... دیدار بعدی به همین زودی ها باشه.
مینا
2 اردیبهشت 93 19:29
مهزیار عزیزم نامه ی پر از محبتت خوندم انشاا... همیشه تندرست باشی.و خانواده ی تون به زودی 4 نفره بشه
مامان و مهزیار
پاسخ
سلام مینا جون . ممنون. انشاا...
مامان آرتا و آرتین
6 اردیبهشت 93 19:09
ای جانم با این نامه ی قشنگش خیلی لذت بخشه قسمت آخرش خیلی جالب بودمهرنوش جان زودتر مهزیار رو به آرزوش برسون قرار وبلاگیتون هم چه خوب بوده امیدوارم همیشه خوش باشید
مامان و مهزیار
پاسخ
خانمی نامه اش خیلی خوب بودمن خیلی حال کردم باهاش. انشاا... هر چی خدا بخواد همون میشه. جاتون خالی بود خانمی. سارا گفت کار داشتی.
✿مامان علی خوشتیپ✿
7 اردیبهشت 93 9:57
سلام مهرنوش جووووووووووونم...قربونت بشم...دلم برات تنگ شدهنمی دونم نظر قبلیم ثبت شد...دوبار اومدم اینجارو خوندم ولی نشد نظر بذارم
مامان و مهزیار
پاسخ
همه نظر هات ثبت شد البته ای اولین نظر بود
❀مامان علی❀
7 اردیبهشت 93 10:04
عاشق این پسر عاقل و مودبتماگر نزدیکم بودی علی رو میفرستادم پیشت کمی روش کار کنی امسال پسرا خوب سورپرایزمون کردناعلی هم برای من نامه نوشتچقدر بااحساس و باحالن این پسرا به ماماناشون رفتن البته ولی جدا خوش به حال زناشون...هم به خاطر داشتن شوهرای مهربون و خوشتیپ و هم مادر شوهرای خوشگل و خوشتیپ تو هم کمی نوشابه باز کن دیگه...خسته شدم من
مامان و مهزیار
پاسخ
ممنون خاله جونعلی هم پسر خوبی مامانش آره حسابی با نامه اش ذوق کردم.نامه اش بزار بخونیم. سارا جون مهزیار به باباش هم رفته.اونم خیلی از این نامه ها مینویسهمهزیار که از الان کلی طرفدارش هرچند که به همسر آینده اش میگه اون اما اجازه نمیده چیزی بهش بگم. مثلا از لاک بدش میاد میگه من نزنم بهش میگم پس زنت چی؟؟؟ میگه اون بزنه اشکال نداره اما واقعا عروس هامون باید به ما افتخار کنند. خوشگل،خانم،خوشتیپ و هنرمند
❀مامان علی❀
7 اردیبهشت 93 10:05
خیلی اونشب به منم خوش گذشت و خیلی خوشحال تر شدم که اومدی و کلی انرژی مثبت دادی به گروه خصوصی
مامان و مهزیار
پاسخ
قربونت برم سارا جون .شرمنده میکنی
مامان امیرمحمد
7 اردیبهشت 93 10:21
عزیزم ... قربونش برم ... بهترین کادویی که دیدم یه بچه به مامانش داد همین بود که مهزیارجون به شما داد ... چقدر هم قشنگ نوشت ... انشاءالله خداوند آرزوشو برآورده کنه ... خودتم که بدت نمیاد پس دست بکار شو..... دیدار مامانهای وبلاگی هم خیلی جالب بود . ماشاءالله اهواز مامانهای فعالی داره ....
مامان و مهزیار
پاسخ
خانمی واقعا نمی دونم چه جوری بنویسم کلی حال کردم.انشاا... باید دیگه اقدام کرد برایخودمم هوس کردم حسابی
شقایق.مامی ارشان
7 اردیبهشت 93 16:12
آخی چ قشنگ، ایشالا دوستیهاتون پابرجا باشه، بانوی شایسته روزت مبارک البته ببخشید دبر گفتم بوووووووووس قربون مهزیار نازم ک انقدر مهربونه
مامان و مهزیار
پاسخ
سلام شقایق جون. ممون انشاا.... مرسی خانمیخواهش میکنم گلم .میدونم با بچه گاهی فرصت سر خاروندن هم نداریم. انشاا... روزی برسه تا ارشان جونم برات نامه ی پر محبت بنویسه
مامانِ کیاوش
9 اردیبهشت 93 19:35
بـــــــــــــــــــــه بــــــــــــــــه همه دوستان گلمون جمعن. پس حسابی خوش گذشته.
مامان و مهزیار
پاسخ
سلام عزیزمو جای شما سبز خیلی خوش گذشت . روز خوبی بود.
مامان سپیده
18 اردیبهشت 93 10:42
مهرنوش جون چه قدر متن نامه مهزیار قشنگ بود منم اشکم دراومد!! چه قدر بامحبته خدا کنه همیشه همین طور بااحساس باشه ایشالا زودتر براش یه نی نی بیارین
مامان و مهزیار
پاسخ
آره سپیده جون خیلی با محبت.انشاا...