مهزیار عزیز مامهزیار عزیز ما، تا این لحظه: 19 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره
دونه سیب ما سامیاردونه سیب ما سامیار، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره
محفل عاشقانه ما محفل عاشقانه ما ، تا این لحظه: 22 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره
بابا محمدبابا محمد، تا این لحظه: 50 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره
مامان مهرنوشمامان مهرنوش، تا این لحظه: 44 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

دنیای مهزیار مامان

2 سالگی وبلاگمون

       تولدت مبارک ۶ دی وبلاگمون دو ساله شد. وبلاگی که روزهای اول قرار بود فقط و فقط خاطرات مهزیار توش نوشته بشه . اما بعد از یه مدت خاطرات مهزیار و مامان و بابا هم نوشته شد. از روزهای خوبی  که با هم داشتیم نوشتیم و از روزهای خوبی که خواهیم داشت می نویسم. خاطراتی که با دوباره خوندنش  گذشته برامون تداعی میشه. توی این دوسال اتفاقات  زیادی برامون پیش اومد که خیلی هاشون کامل نوشتیم و بعضی هاشون رو فقط اشاره کردیم. توی این مدت دوستان زیادی پیدا کردیم که با شادی هاشون شاد، و با غمه هاشون ناراحت شدیم. دوست های مهربان و خوبی که همیشه در کنارمون بودند و هیچ وقت تنهامون ن...
6 دی 1392

شب یلدای 92+ هفته آخر آذرماه

یلدا یعنی بهانه ای برای در کنار هم شاد بودن و زندگی یعنی همین بهانه های کوچک گذرا. یلداتان مبارک و زندگیتان پر از بهانه های شاد باد. درود بر شما دوستان عزیز بلندترین شب سال هم سپری شد . شبی بلند که بهترین خاطرات را برایمان زنده می کند. 12 سال در کنار هم بودن و 12 شب بلند را جشن گرفتن. یکی دیگر از زیباترین شب های یلدا، یلدای سال 1382 بود که تو پسر گلم توی دل مامانی لانه کرده بود و یلدای سال 1383 در آغوش مامان بود و تازه وارد 6 ماهی شده بود . از آن سال به بعد جشن سالگرد ازدواج مان و یلداهایمان زیباتر از سال های پیش بود. بلندترین شب سال هم خورشید را ملاقات کرد و این یعنی بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی وقتی همه چیز یخ می ز...
3 دی 1392

یلدا مبارک

      یلدا مبارک یلدا، دختر سیاه موی بلند بالا، یادگار نام وطن، میوه پائیز ایران و عروس زمستان، در راه است. او را بر سفره مهر بنشانیم و با نسل فردا پیوندش دهیم.  ایرانی بودن را فراموش نكنیم. یلدا  مبارك باد      ۳۰ آذرماه زیباترین شب سال برای ماست، شبی سرد و زیبا که برای ما گرم ترین و شورانگیز ترین شب زندگیمان شد. در یلدای سال 1380 در شبی لطیف و زیبا زندگی عاشقانه را آغاز کردیم. و بعد از آن شب بلند و زیبا لحظاتی را در کنار هم تجربه کردیم که هر ثانیه اش برایمان بهترین بوده و هست.     ...
30 آذر 1392

3 هفته ی اول آذرماه

یه سلام گرم به شما دوستان عزیز توی آخرین ماه فصل پاییز که با سرمای زیادس داره آمدن فصل زمستان رو خبر میده. همونجور که بهتون گفته بودم حسابی مشغول درس، کارو زندگی هستیم و خدا رو شکر روزهای خوبی رو پشت سر گذاشتیم و امیدواریم روزهای بعد هم برای ما و دوستان عزیزمون همینجوری خوب و سرشار از شادی و نشاط باشه. جونم براتون بگه که مادرشوهر عزیزم  از روز 20 محرم تا 25 محرم روضه داره و توی این چند سال که عروسشون هستم پای ثابت روضه هاشون هستم. روز 5 شنبه 30/8/92 مهزیار صبح کلاس ریاضی داشت و وقتی برگشت با هم ناهار خوردیم البته با عجله که بریم روضه اما گل پسرم بر خلاف سال های قبل اعلام کرد که چون بزرگ شده و روضه هم زنونه است همراه من نمیاد و ...
23 آذر 1392

آذرماه عزیز

سلام به دوستان گل و همیشگی من و پسرم ممنون از اینکه بیادمون هستین و بمون سر می زنین و با پیام هاتون خوشحالمون می کنید. خدا رو شکر خوب هستیم و حسابی مشغول  و فرصت سر خاروندن هم نداریم. مهزیار با درس و مدرسه و کلاس زبان                     و منم با کارو خونه داری و البته همراهی در درس خوندن آقا مهزیار عزیز.                                    میام و براتون...
19 آذر 1392

دو هفته ی آخر آبان 92 + یاد ایام کودکی

سلام دوستان عزیز و همیشگی امیدوارم عزارداریهاتون مورد قبول خدای مهربون قرار گرفته باشه و امام حسین (ع) ، حضرت ابوالفضل (ع) ، حضرت علی اکبر(ع) و حضرت علی اصغر(ع) پشت و پناه شما و خانواده هاتون و همچنین کوچولوهای نازتون باشند. باید از تکرار روزها بنویسیم. وقتی مدرسه ها شروع میشه و درس ها مشکل تر میشه  دیگه از تفریح و مهمونی خبری نیست . به خانواده ی همسرم و خواهر های خودم سر میزنیم ولی خوب مثل تابستان نیست که راحت باشیم. نگران به موقع خوابیدن و درس خوندن هستیم دیگه . مامان های شاغل هم که دیگه گرفتارتر از همیشه هستند. این روزها روزهای تکرار، مثل همیشه مدرسه، کلاس زبان ، مشق، امتحان و ...   پسر گلم کمتر با دوستاش بازی میکنه...
28 آبان 1392