روزهای آبان 93
سلام به دوستان مهربون من و پسرم بعد از سفر تهران برای عروسی داداشم که 2 آبان اهواز بودیم مهزیار سوم آبان به مدرسه رفت و دوشنبه 5/8/93 امتحان ریاضی داشت و چهارشنبه علوم و حسابی درگیر درس ، کلاس زبان بود. و چون ایام محرم آغاز شده بود گاهی شب ها هم همراه بابایی میرفت هئیت . لباس سیاه پوشیدن پسرم برای امام حسین چهرشنبه 5 آبان نوبت دکتر داشتم که خدا رو شکر همه چیز عالی بود و بعد از دکتر شام رفتیم رستوران سنتی هزاردستان. از موقعه ای که باردار شدم رستوران نرفته بودیم من غذاهای بیرون زیاد دوست ندارم. 5 آبان ماه دانشگاه آزاد (( محل کار بابایی)) برای دانش آموزان شاگرد اول مراسم برگزار کرده بود که چون مهزیار کلاس زبان ...