مهزیار عزیز مامهزیار عزیز ما، تا این لحظه: 19 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره
دونه سیب ما سامیاردونه سیب ما سامیار، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره
محفل عاشقانه ما محفل عاشقانه ما ، تا این لحظه: 22 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره
بابا محمدبابا محمد، تا این لحظه: 50 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره
مامان مهرنوشمامان مهرنوش، تا این لحظه: 44 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

دنیای مهزیار مامان

بوی ماه مهر(خرید لوازم التحریر) + روزنوشت شهریور+عکس

1393/6/31 13:40
2,583 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان مهربون و خوب

از اونجایی که مامان مهزیار تو نوشتن تنبل شده و زیاد هم پای سیستم نمیشینه وبلاگ پسرم دیر به دیر به روز میشه که امیدوارم به بزرگی خودش ببخشه.

ادامه مطلب رو حتما ببینید

روپوش مدرسه مهزیار 2/6/93 مهزیار و بابایی رفتند و تحویل گرفتند امسال رنگ لباس و طرحش خیلی قشنگ تر و بهتر و البته جنسشم مرغوب تره. شلوار سورمه ای کتان هم بود که یک دست تحویل گرفتیم . مبلغش نسبتا بالاتر از سال گذشته بود اما چون جنسش خوبه ارزش داره .

لوازم مدرسه مهزیار 12/6 /93 بعد از پایان کلاس زبان  به رسم این چند سال از کتاب فروشی محام گرفتیم و کیف و کفش هم از پاساژ امام رضا خریدیم. مهزیار امسال همه ی لوازمش فقط و فقط به سلیقه ی خودش انتخاب کرد و خرید که خیلی قشنگ هستند . بعد از خرید لوازم هم رفتیم خونه ی عمه مهزیار سر زدیم که مهزیار موند خونه ی عمه اش پیش علی و بابایی دوشنبه ظهر رفت آوردش و عصر هم کلاس زبان داشت.

روز 18/6/93 مهزیار مهمانی خونه ی دوست و هم سرویس مدرسش و البته پسر همسایه مون آرین دعوت داشت که از ساعت 6:30 تا 11:30 شب خونه ی آرین اینا بود که خیلی خیلی بهش خوش گذشته بود.

مهزیار قبل از رفتن به مهمانی

روز 19/6/93 هم که تاریخ سونوگرافی داشتم که توی پست قبل نوشتم.که برای مهزیار روز بسیار خوبی بود.

روز پنج شنبه 20/6/93 مهزیار میزبان دوست و همکلاسیش نریمان بود. مهزیار و نریمان از پیش دبستانی همکلاس بودند و دوستای خوبی برای هم هستند. با هم نهار خوردند . دسر و عصرونه و ... غروب بابای مهزیار بردشون زمین چمن فوتبال بازی کردند و بعدش پارک رفتند و در نهایت دوتایی با هم رفتند آیس پک خوردند که بهشون خیلی مزه داده بود. اومدند خونه و پلی تری بازی کردند شام براشون پیراشکی درست کردم و خوردند . آخرشب همگی با هم رفتیم و نریمان رسوندیم خونه و بابایی برامون بلال خرید که من هوس کرده بودم.

روز شنبه مهزیار امتحان فاینال زبان داشت و بعد از امتحان رفت خونه ی عمه مریم و تا چهارشنبه اونجا بود و خیلی خیلی زیاد بهش خوش گذشته بود. چهارشنبه شب همه ی خواهر شوهر خونه ی پدری جمع شده بودند که مهزیار اونجا بود و من و همسری هم رفتیم و تا آخر شب اونجا بودیم که خیلی خوش گذشت.

27/6/93 صبح زود همراه خواهرام رفتیم سمت دزفول که بریم کت . بین راه صبحانه خوردیم . از وقتی رسیدیم مهزیار مایو پوشید و توی آب بود تا زمان برگشتن. خیلی خوش گذشت قرار بود من توی آب نرم اما تحمل نکردم و رفتم آبش سرد بود اما بعد بدن عادت میکرد. مهزیار همش نگران داداشش بود که سرما نخوره تا غروب اونجا بودیم بعد هم رفتیم بستنی خوردیم . وقتی رسیدیم خونه ساعت 10:30 شب بود.

 

جمعه 28/6/93 استراحت کردیم وقتی بیدار شدیم دیدیم بله آقای پدر سرماخورده شدید که رفت دکتر سرم وصل کرد و 8 تا آمپول داشت که 4 تا رو همون روز زد و بقیه رو شنبه.

شنبه 29/6/93 من و آقای پدر مرخصی بودیم. پدر جان در حال استراحت و من در حال پرستاری.

یک شنبه 30/6/93 من و مهزیار ساعت 10 صبح با هم رفتیم دانشگاه برای جلسه دفاع خاله معصومه. مهزیار استاد های من دید و با کمل شیطنت گفت همیشه تو درس منو میای مدرسه میپرسی منم الان میرم درس تو رو می پرسم وقتی اساتیدم ازم تعریف میکردن با خوشحالی منو نگاه میکرد.

عکس های مرداد ماه

گلی که مهزیار و بابایی برای تولدم خردیدن همراه یه انگشتر خوشگل

نقاشی مهزیار به مناسبت توادم 19 مرداد به من و نی نی

کیک گوشت فقط و فقط برای آقا مهزیار گلم

پسندها (2)

نظرات (3)

ابجی سجا
2 مهر 93 15:36
مامان امیرمحمد
8 مهر 93 7:37
هورا مهزیار و وسایل قشنگش ... هورا به مامان مهرنوش شیطون ... تو آب رفتنت چی بود ؟ دعوات کنم دیگه از این کارها نکنی ؟ دست وهورا برای دونه سیب
مامان و مهزیار
پاسخ
ممنون خاله جون باور کن خیلی جلوی خودم گرفتم تو آب نرم ولی ما مثل شما نیستیم دریا مال خودمون باشه آب ندیده ایم دیگه دیگه قول میدم شیطونی نکنم عزیزم عصبانی نشو
مــــن
15 بهمن 93 22:48
سلام ~~~~~~~~$$$$ ~~~~~~~~~~..$$**$$ ~~~~~~~~~...$$$**$$ ..دوست خوبم.. $$$~~~'$$ ~~~~~~~~$$$"~~~~$$ ~~~~~~~~$$$~~~~.$$ من آپمممم ~~$$~~~~..$$ ~~~~~~~~$$~~~~.$$$ یه ~~~~~~ $$~~~$$$$ ~~~~~~~~~$$$$$$$$ ~~سری~~~~$$$$$$$ ~~~~~~~.$$$$$$* ~میزنی~$$$$$$$" ~~~~.$$$$$$$.... ~~~$$$$$$"`$ ~~$$$$$*~~~$$ ~$$$$$~~~~~$$.$.. $$$$$~~~~$$$$$$$$$$. $$$$~~~.$$$$$$$$$$$$$ $$$~~~~$$$*~'$~~$*$$$$ $$$~~~'$$"~~~$$~~~$$$$ 3$$~~~~$$~~~~$$~~~~$$$ ~$$$~~~$$$~~~'$~~~~$$$ ~'*$$~~~~$$$~~$$~~:$$ ~~~$$$$~~~~~~~$$~$$" ~~~~~$$*$$$$$$$$$" ~~~~~~~~~~````~$$ منتظرحضورسبزت هستم.'$ ~~~~~~~~..~~~~~~$$ ~.........~نظــــــــر~~~~$$ ~~~~~ســــــــــــتاره~~~$$ ~~~~~یـــــــادت نره~~~$$ ~~~~~~$$$$$"~~.$$ ~~~~~~~"*$$$$