مهزیار عزیز مامهزیار عزیز ما، تا این لحظه: 19 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره
دونه سیب ما سامیاردونه سیب ما سامیار، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
محفل عاشقانه ما محفل عاشقانه ما ، تا این لحظه: 22 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره
بابا محمدبابا محمد، تا این لحظه: 50 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره
مامان مهرنوشمامان مهرنوش، تا این لحظه: 44 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

دنیای مهزیار مامان

بالاخره عکس های سفر و عروسی

1391/7/13 10:25
1,339 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 سلام دوستان عزیزم بالاخره فرصت شد که عکس های سفر رو براتون بزارم البته عکس های عروسی هم هست  بدون عکس عروس و فقط عکس داماد . پس بهتر بگم همراه  عکس های دامادی

اولین عکس سفر

این عکس در آغاز سفر و ابتدای راه از اهواز به تهران بود

مهزیار در گدوک

این عکس در مسیر رفتن به شمال ترافیک زیادی بود ولی ما ایستادیم و بلال خوردیم ،باران و مه و...

مهزیار و پسر خاله ها در راه

از راست: کامیاب،کیهان،شهراد و مهزیار

مهزیار به همراه بابا و دایی ها

از راست: دای حسین،بابایی،دایی عرفان و مهزیار

حنای مراسم حنابندون دایی مبین

اینم حنای مراسم حنابندون که مامانی درستش کرده بود با همکاری خاله ها

مهزیار و دایی مبین

مهزیار و داماد در حنابندون

مهزیار و پسر خاله ها

شهراد، مهزیار و نیکان

من و دایی مبین

مهزیار و بابا جون

من و باباجون عزیزم

مهزیار در جنگل

این عکس در پارک جنگلی قائم شهر، خیلی قشنگ بود

مهزیار و دایی عرفان

مهزیار و دایی عرفان

من و دایی عرفان عزیز

مهزیار در حال پریدن

وای چقدر خندیدیم . در این عکس همگی پریدیم ببینیم کی بهتر میپره که  پرش نیکان عالی بود

 

مهزیار و بابایی در پارک جنگلی قائم شهر

مهزیار و بابایی

عکس های بالا من و بابایی در پارک جنگلی قائم شهر

مهزیار و شهراد

عکس های بالا من و شهراد پسر خاله ام هسیم . شهراد امسال کلاس پنجم . در عکس های بالا من حوصله عکس انداختن نداشتم آخه دنبال قارچ سمی بودم که پیدا کردم ولی بعد گمشون کردم به همین راحتی

دایی مبین

عکس اسپرت داماد

عکس دایی مبین

عکس دامادی دایی مبین

مهزیار در عروسی دایی

مهزیار در عروسی

مهزیار و شهراد

مهزیار و شهراد

من که گفتم همش زیر بارون بودم اگه دقت کنید روی ماشین عروس نم بارون نشسته

مهزیار و شاه داماد

من و دایی مبین در عروسی. اما موهام خراب شده چون بارون میومد و منم همش زیر بارون بودم

 مهزیار و دایی مبین

 

مهزیار در دریا

عکس اسپرت

در این عکس در حال تلاش برای گرفتن عکس اسپرت بودم

مهزیار و دریا

مهزیار در ساحل فرح آباد

این عکس در ساحل فرح آباد . ساحل قشنگی ولی متاسفانه مسافرها اصلا به پاکیزگیش اهمیت نمی دادنند

مهزیار و خوابیدن در شن

من در شن خوابیدم و پسر خاله ام کیهان داره روم شن میریزه و بابایی هم داره با دقت نگاه میکنه

مهزیار و استراحت کامل با شن

اینجا دیگه کاملا با شن پوشیده شدم

مهزیار در حال استراحت

وای چه حالی داشت خیلی ریلکس شدم

رفتن مجدد به دریا

دوباره رفتم توی آب و شن ها رو شستم

مهزیار و دریا

اینجا یه موج بلند آمد میخواستم فرار کنم که نشد و عکسم اینجوری شد

مهزیار در آتلیه

این عکس رو توی آینه از خودم گرفتم. راستی شهراد رو داشته باشید قایم شده تو عکس نباشه ولی یه هست

مهزیار در آتلیه

اینجا داشتم یه کتاب در مورد انواع دوربین ها میخوندم که بابایی ازم عکس گرفت. دیگه حوصله عکس انداختن رو نداشتم

 مهزیار

این عکس در آتلیه است. قبل از عروسی رفتیم آتلیه و عکس گرفتیم و این عکس زمانی که رفتیم عکس ها رو انتخاب کنیم چندروز بعد از عروسی. حتما بعدا عکس های آتلیه رو براتون میزارم

 مهزیار در گدوک

این عکس هم موقعه برگشتن از شمال و در گدوک که دیگه خبری از مه و باران نبود و جاتون خالی آش دوغ بسیار خوشمزه ای خوردیم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

آران کوچولو
12 بهمن 92 10:34
ایشالا عروسی خودت گل پسر
مامان و مهزیار
پاسخ
انشاا...