تیر ماه 94
تیرماه 94 در حالی شروع شد که ماه رمضان بود و منم فقط کلاس زبان میرفتم و گاهی هم با دوستان فوتبال و اسکیت بازی میکردم.
بقیه ی ساعت ها هم با سامیار بازی میکردم و پلی تری و دوباری هم خونه ی عمه ام موندم و با علی حسابی بازی میکردیم.
توی ماه رمضان حسابی برنامه ها عوض میشه. مامانی روزه نمیگرفت امسال ولی بابای روزه بود. چند بار مهمونی برای افطار داشتیم و چند بار هم مهمونی افطار رفتیم. شب هاب قدر هم مامان با برنامه تلویزیون دعا میخوند و منم کنارش مینشستم و میخوندم . بین خوندن دعا هم سامیار گریه میکرد و مامان رو پاش تونش میداد. برنامه ی ماه عسل هر روز نگاه میکردیم و سریال پایتخت . 25 تیرماه بعد از کلاس زبان با مامانی و بابایی و داداشی رفتیم تهران و حسابی خوش گذشت و بعدش هم یه سفر خیلی خوب رفتیم همراه دایی عرفان که عکس هاش توی یه پست دیگه میزارم.روز تولدم در سفر بودیم و یه جورایی خاطره انگیز ترین تولدم شد.
تیرماه به روایت تصویر
مدل موهام عوض کرده ام . البته بهتر بگم آرایشگرم عوض کرده و بابت این موضوع خیلی راضی هستم
یه عکس سه نفری پای سفره ی افطار دوم
من و داداش و باباخسرو
وقتی سامیار ذوق میکنه از اینکه باهاش حرف میزنم و بازی میکنم
آغاز سفر تابستانی به تهران
من و سامیار و کلاه خوشگلش که در ادامه ی سفر گم شد
شب تولدم 28 تیر ماه که با خاله ها و دایی ها و مامان بزرگ و بابابزرگم رفتیم پیتزا خوردیم .خیلی خوش گذشت و اینکه اون شب بارون شدیدی میبارید همون بارونی که باعث شد تهران سیل بیاد.
فرودگاه امام خمینی
خوشحال برای سفر و اینکه پرواز تاخیر نداره. بامداد روز تولدم 29 تیر
اعلام شد پرواز 2 ساعت تاخیر داره. پرواز 5 صبح شد 7
خسته و کلافه از روز قبل 28 تیر ساعت 11 صبح که بیدار شده بودم تا 6 و نیم صبح که این عکس مامان ازم گرفت بیدارم.
پست بعدی سفرنامه است .