مهزیار و هفته اول و دوم بهمن ماه

سلام دوستان خوب

ببخشید نبودیم هم من و هم مامانی، حسابی سرمون شلوغ و کار داریم البته من که زیاد کار ندارم فقط درس و مشق، اما مامان و بابایی حسابی مشغول هستند.

در دو هفته ی گذشته مامانی وسایل خونه رو جمع و جور میکنه برای جابجایی، خیلی خسته شده بابایی خیلی کمک میکنه اما هر دوشون وقتی از سرکار برمی گردند با خستگی شروع میکنند به کار کردن. منم درس میخونم و مشق های شب رو می نویسم.

تو هفته ی گذشته  من احساس کردم قلبم درد میکنه وقتی به مامانی گفتم خیلی نگران شد و عصر با بابایی بردنم دکتر که آقای دکتر خندید و گفت هیچ مشکلی نداری و الکی خودتو برای مامان و بابات لوس نکن حتما توی مدرسه شیطونی کردی و خوردی زمین و قفسه سینه ات درد گرفته و هیچ مشکلی نداری. وقتی از مطب دکتر اومدیم بیرون هوا خیلی خوب بود بارون میومد و جون میداد برای پیاده روی. ما هم تصمیم گرفتیم بریم پیاده روی که خیلی خوش گذشت و من هوس جیگر کردم و رفتیم جیگر خوردیم البته یه جای جدید که تجربه جدید و خوبی بود . با گوشی بابایی عکس گرفتم که حتما براتون میزارم.

روز یک شنبه مامانی اومد دنبالم مدرسه و در مورد من با آقای گلزار صحبت کرده بود که آقای گلزار مدیرمون گفته بود مهزیار پسر خوب و با هوشی اما این چند روزه  خیلی شیطون شده .

روز دوشنبه خانم روغنی مدرسه نیومد و دلم خیلی براش تنگ شده ، و فهمیدم چه معلم خوب و مهربان و زحمت کشی داریم . روز چهارشنبه من رفتم مدرسه اما خیلی از بچه ها غایب بودن فکر می کردند خانم روغنی نمیاد برای همین نیومده بودند، اما خدا رو شکر اومد و از اینکه دیدمش خیلی خوشحال شدم . پنج شنبه هم تولد دوست عزیزم علی ادیبی بود که رفتم و اکثر همکلاسی ها اومده بودند که خیلی خیلی خوش گذشت اما من یادم رفت دوربین و موبایل ببرم برای همین عکس ندارم که براتون بزارم.

روز جمعه هم خونه بودم و مشغول درس خوندن چون 4 شنبه و 5 شنبه خیلی تفریح کردم. شنبه امتحان دیکته داشتم که خوب دادم ، امروز هم امتحان جدول ضرب از خانه ی 2 تا خانه 9 دارم و دوشنبه هم امتحان ریاضی که امیدوارم اونم خوب و عالی بدم.